یوهان ولفگانگ فون گوته (Johann Wolfgang von Goethe) در تاریخ 28 اوت سال 1749 در فرانکفورت به دنیا آمد. وی یکی از مردان بزرگ فرهنگی قرون 18 و 19 اروپا و یکی از افراد برجسته ادبیات جهان محسوب میشود. دو سفر، زندگانی گوته را دگرگون کرد، یکی سفرش به ایتالیا و دیگری سفر روحانی او به دیار حافظ، که سفر دوم منجر به نوشتن دیوان "شرقی-غربی" شد و نام وی در سال 1774 در شمار بزرگان ادب جای گرفت. پس از آنکه همسرش فوت شد خود او نیز مدت زیادی دوام نیاورد و پس از 6 سال در سال 1833 درگذشت. یک سال پس از مرگش دومین بخش اثر مشهور ادبیات آلمان "فاوست یک تراژدى" به چاپ رسید.
پدر گوته، "یوهان کاسپار گوته" یک مشاور سلطنتی و مادرش "کاترینا الیزابت گوته" دختر شهردار فرانکفورتى شهر "تکستور" و از خانوادههای سرشناس فرانکفورت بود. همسر و فرزندان در سال 1766 گوته اولین بار عاشق "آنا کاترینا شنسکوو" شد که حاصل این ازدواج پسری به نام "اوتیلی" است. یوهان شادی های فراوان مربوط به این دوره از زندگی خود را در یک مجموعه شعر به نام "آنت" نوشت.
دوران کودکى یوهان ولفگانگ گوته مصادف با دوران ناآرامى در تاریخ بود. جنگ بین پروس و اتریش سراسر اروپا را مىلرزاند. در جنگهاى هفتساله پدربزرگش حامى اتریش و گوته و پدرش طرفدار فردریک بودند و این اختلاف عقیده سببساز مشاجراتى در خانواده شد. در آن سالها آنها یک مهمان نظامى داشتند که البته باعث خشم پدر مىشد، زیرا او یک ستوان دولت پادشاهى فرانسه به نام "دوک تورانک" بود اما از آنجا که وى یک هنردوست واقعى بود به ولفگانگ جوان، اطلاعاتى چند در مورد تئاتر، نقاشى و موزیک داد. این نماینده پادشاه که فردى خوشذوق و بسیار بخشنده بود پیرامون خود جمعى از هنرمندان را گردآورد و تحسین ولفگانگ جوان را نیز برانگیخت. پدر گوته براى تعلیم کتابهاى گوناگون فشار زیادى بر او مىآورد؛ و ولفگانگ نخستین درسها را از پدرش آموخت.
گوته تحصیلات اولیه را نزد استادان خصوصی و معلمین سرخانه به اتمام رساند. آنها زبان های یونانی، لاتین، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، زبان یهودیان اروپای شرقی، موسیقی و نقشه کشی را به وی آموختند. زبان فرانسه را نیز در سال 1759 هنگامی که سپاهیان "لویی پانزدهم" در طی جنگ های هفت ساله، شهر فرانکفورت را اشغال کرده بودند، آموخت. تحصیل در علم حقوق در سال 1765 بنا به اصرار پدرش برای فراگیری علم حقوق به "لایپزیگ" رفت و سه سال در آن شهر ماند و در آنجا به اشعار "کریستین فورشتگوت گلرت" علاقه پیدا کرد. پس از سال 1768، گوته به زادگاهش بازگشت و مدتی نیز در "دارمشتات" بود و در اوت 1771 به اخذ دانشنامه لیسانس توفیق یافت.
گوته در مراجعت به فرانکفورت، به تشویق "هردر"، حکیم و فیلسوف آلمانی که نفوذ زیادی در وی داشت، به نوشتن درام پرداخت که در سال 1774 منتشر شد و بدین ترتیب، نام او در شمار بزرگان ادب جای گرفت.
از سال 1775 مسیر زندگی گوته تغییر کرد. دوک بزرگ " وایمار" با نام "کارل او گوست" او را به دربار خود فرا خواند. گوته مشاور دوک شد و به امور سیاسی و اقتصادی علاقه پیدا کرد و ضمناً تحقیقات علمی و مطالعات ادبی خود را نیز ادامه داد. اما، مجال او برای ادبیات و تالیف آثار کمتر بود، زیرا او مدتی مشاور سفارت و مدتی نیز وزیر دربار وایمار شد.
گوته تا سال 1788 به ایتالیا رفت و در آنجا به تحصیل هنر و مجسمه سازی باستانی پرداخت. او خود را با کارهای "میکل آنژ" و "رافائل" مشغول کرد. سال 1788، گوته به وایمار بازگشت و اندکی از باقی عمرش را در آن جا گذرانید، هرچند که زندگی او در آن جا با جنگهای ناپلئونی روبه رو شد. گوته در وایمار به تحصیل زبانهای فارسی و عربی و همچنین قرآن پرداخت و شیفته اشعار حافظ شد.
قرآن و تورات عاملان اصلی آشنایی گوته با حافظ هستند. پورفسور آلمانی"کاترینا مومزن" مینویسد:«حافظ شاعر عارف ایرانی الگو و سمبل گوته بود. گوته با علاقه عجیبی اشعار او را میخواند و از طریق اشعار حافظ با قرآن و اسلام آشنا میشد. معرفت، جوانمردی، لذت سرمستی، احساس شاعرانه و مفاهیم سمبلیک عنصری هستند که گوته از حافظ آموخته و برای خود آنها را گسترش و توسعه میدهد.» گوته در دیوان شرقی خود می نویسد: «حافظ، خود را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتی هستی که مغرورانه باد در بادبان افکنده و سینه دریا را می شکافد و پا بر سر امواج می نهد، و من آن تخته پاره ام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم. در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دیگر می زاید و گاه دریایی از آتش، تلاطم می کند. اما مرا این موج آتشین در کام خویش می کشد و فرو می برد. با این همه، هنوز در خود جراتی اندک می یابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم.» وی در هنگام کهنسالی و آن موقع که دارای تجربیات مختلف بوده است به ترجمه ای از "دیوان حافظ" توسط "هامرفون یورگشتال" دست می یابد که همین امر باعث دگرگونی در زندگی او می شود. تاثیر این اثر در گوته باعث می شود که او با آفرینش اثری با حافظ شیرین سخن، همدلی و همزبانی کند.
اگر چه گوته به مکتب خاصی تعلق ندارد، لیکن شاهکاری از خود به جا گذاشته است که نه تنها بر تمام ادبیات آلمان سایه افکنده، بلکه چون تاجی بر تارک ادبیات اروپایی می درخشد. گوته بیش از 70 جلد کتاب و 80 رساله نوشته است که اهم آنها عبارتند از: زندگی نامه زندگی من رمان ها آخیلئوس نامه کششهای انتخابی تغییر حال گیاهان کارناوال رومی از اهالی ویلا بلا ماهیگیر مرزهای بشریت همشهری ژنرال هرمان و دوروته فلی باکرت نامزدی کورنت لرد بایرون ورتر اگمونت نغمههای رومی ایفی ژنی غم های ورتر جوان خویشاوندهای گزیده نور بیشتر(به آلمانی : Mehr Licht، آخرین اثر گوته) آثار علمی دگردیسی گیاهان نظریه رنگها (علوم طبیعی) نورشناسی زیبایی شناختی انسان کمدی ها طبع ملون عاشق شرط بندی اشعار آنت دیوان شرقی – غربی(تقدیم به حافظ شیرازی) نغمه محمد تحفهها نمایشنامه ها تراژدی محمد تراژدی گتس فون برلیشینگن تراژدی دوستان گناهکار ایفیگینا در تاوروس تاسو ترجمه ها تراژدی در مورد پیامبر بخش هایی از یک قرآن لاتینی آثار حماسى هیچ یک از آثار گوته در زمان حیاتش به اندازه "رنجهای ورتر جوان" مشهور نشد. حماسه "هرمان و دروته" به سال 1794 میلادى در یک شهر کوچک در کرانه رود راین به روى صحنه رفت. در"خویشاوندهاى گزیده"، گوته از یک اصل شیمى اقتباس مىکند که عناصرى وجود دارند که به یکدیگر نزدیک مىشوند زیرا به طور طبیعی خویشاوند هستند و از طریق این اتصال عناصر غیرخویشاوند را دور مىکنند، گوته مشابه این وقایع را در روابط انسانى تجربه مىکند. وى در این رمان تعریف مىکند کهچگونه دو عاشق به سوى هم کشیده مىشوند با این که مرد متأهل است اما از آنجا که تمام شخصیتهاى رمان به اصول اخلاقى معتقد و پاىبند هستند و ازدواج را به منزله "قله رفیع تمامى فرهنگها" محترم مىشمارند، ترجیح مىدهند تا مرگ را برگزینند. این تنها راه نجات و آزادى ورستگارى آنهاست. در زندگى پس از مرگ، گوته به عشاق، رستاخیز مشترکى نوید مىدهد. لازم به ذکر است گوته در آلمان، شکسپیر در انگلستان، ویکتور هوگو در فرانسه و دانته در ایتالیا را چهار رکن ادبیات اروپا میدانند.
زندگی من یک زندگی نامه شش جلدی است با نام های حقیقت و شعر، سفر به ایتالیا، سالهای سفر ویلهلم مایستر، داستان کوتاه و بخش دوم فاوست را نیز به رشته تحریر درآورد. تراژدی گتس فون برلیشینگن یکی از آثار مهم گوته است. موضوع این اثر، رویدادی اجتماعی است و در آن از مبارزه و آزاداندیشی صحبت می شود. در حقیقت می توان گفت که تراژدی نبرد نیکی و بدی است. فاوست این کتاب مهمترین و بزرگترین اثر گوته است. قهرمان داستان سر به طغیان برمی دارد، آن هم نه طغیانی صرفا اجتماعی بلکه طغیانی متافیزیکی و قهرمان داستان، مثل آدمی رها شده تصویر می شود که این رها شدگی نه تنها غیرعادلانه بلکه فجیع و غم انگیز است. غم های ورتر جوان این رمان به صورت نامه هایی پی درپی است که ورتر به معشوقه اش می نویسد و سرانجام نیز به مرگ و خودکشی قهرمان داستان می انجامد. ورتر دو مشخصه دارد، یکی آنکه مثل فاوست در طلب آرزوهای فرا انسانی است و دیگر آنکه برخلاف فاوست که در آرزوی خشنود ساختن دیگران است به نتیجه می اندیشد و می گوید:«من به خویش برمی گردم و در خود دنیایی دیگر را می یابم. برای ورتر دنیای بیرونی و ظاهری در پایان دنیای درونی خویش است.» دیوان شرقی، غربی گوته "دیوان شرقی، غربی" را درسال 1814 سرود و ارادتش را به شرق نشان داد. این دیوان شامل 21 بخش شامل: مغنی نامه، حافظ نامه، عشق نامه، تفکر نامه، رنج نامه، حکمت نامه، تیمورنامه، زلیخانامه، ساقی نامه، مثل نامه، فارسی نامه و خلد نامه. بخش اول دیوان، شامل اشعار گوته و بخش دوم شامل مطالبی جالب درباره ادبیات ایران و مشرق زمین است. گوته دیوان را با شعر"هجرت" شروع کرد تا به این وسیله از فضای اندوهبار روزگارش به شرق پناه برد. "دیوان شرقی، غربی" پر از نمادها و اشعاری شورانگیز است که از زبان یک شاعرغربی درباره اندیشه های شرقی تراوش می کند. در واقع این دیوان محصول سفر روحانی این شاعر آلمانی به مشرق زمین است. او در بخش دوم دیوان خود می نویسد:«به نظر می رسد که هدف اصلی قرآن این بوده است که پیروان سه گانه یعنی یهودیان و مسیحیان و بت پرستان مکه را به سوی یک معنا گردهم آورد و آنها را به سوی خداوند قادر متعال دعوت کند.» گوته در این اثر، اشعاری نیز درباره اسلام و قرآن و اندیشه های اسلامی می سراید. از دیدگاه او، اسلام در برابر جهان غرب، دینی بود که به روح آرامش می بخشید، هنگامی که در غرب فعالیتهای شدید مادی به چشم می خورد. او در مورد ویژگی های جامعه مادی گرایانه مقالات بسیاری نیز نوشته بود. گوته در ضمیمه و یادداشتهای پاورقی های خود در "دیوان شرقی، غربی" به نتایج موجزی رسیده است که به بعضی از آنها اشاره می شود: «تمام محتوای قرآن به طور مختصر و مفید در اولین آیات سوره دوم قرآن(بقره)آمده است .» «روش قرآن با محتوا و هدف قرآن هماهنگ است. وقتی صحبت از عظمت، شدت، انتظام... می شود، روش و سبک بیان قرآن با موضوع و هدف آن کاملا ارتباط دارد. کسی اجازه ندارد در تاثیر عظیم قرآن شک و تردید به خود راه دهد.» تراژدی محمد مطالعه گوته درباره قرآن برمی گردد به سالهای 1771 و 1772 یعنی سالهایی که گوته نسبت به بعضی از موضوعات مسیحیت تردید داشته است. لذا تعالیم پیامبر اسلام توانست از نظر او، جایگزین مناسبی برای بعضی از مطالب دیگر دین مسیحیت باشد. این مسائل باعث شد که گوته طرح یک تراژدی را در ذهن خود بپروراند که قهرمان آن پیامبر اسلام (ص) باشد. نغمه محمد او اشعار خود در مورد پیامبر اسلام، را با ایده آلی که در صحنه آن زمان در نظر داشت، در سال 1786 تحت عنوان "نغمه محمد" به چاپ رساند. پیامبر اسلام در این کتاب، شخصی معرفی می شود که مورد احترام مردم بوده و سعی دارد در توفان سهمگین زمان، برمشکلات فائق آید و مردم را از صمیم قلب دوست داشته باشد. سبک شعرهای گوته گوته در سرودن اشعار پیرو"هردر" بود. "هردر" در ایجاد پیوندی آفرینشگرانه میان سرودهای عامیانه و شعر غنایی پیراسته، سهمی فراوان دارد. گوته به سبک قصیده های قدیمی آلمان شعر می سرود و در سبک آزاد نیز نوآوری می کرد تا به اشعارش جان بخشد.
در میان اشعار باقیمانده از گوته تراژدی، "نغمه محمد" بسیار زیبا و جالب است، چون گوته در این ابیات، جلوه هایی از دین اسلام و شخصیت حضرت محمد (ص) را که از آنها متاثر بوده، به زیباترین شیوه و در قالب تصاویری زیبا تبیین کرده است. او انتقادات شدیدی به افکار حاکم در سالهای 1772 و 1773 داشت زیرا پیامبر اسلام را شخصی دروغگو می دانستند، به همین دلیل تصمیم گرفت "تراژدی محمد"را بنویسد، و پیامبر را ایده آلی برای دوران ادبی بین سالهای 1760 و 1780 مطرح کند. هدف گوته این بود که در تراژدی خود، پیامبر اسلام را شخصی خداپرست معرفی نماید. گوته می گفت:«آیا اعتراف به خصوصیات و محسنات پیامبر اسلام می تواند آغاز یک گفتگو شخصی با اسلام باشد؟ آیا این گفتگو به خاطر تجددگرایی در برابر اسلام انجام می شود؟» و همچنین درصفحه 148 کتاب"دیوان شرق و غرب"خود در موارد بسیار متعدد سعی دارد به خوانندهاش تفهیم کند که رابطه او با اسلام و قرآن تنها به منزله ابراز عقیده یک فرد نیست بلکه او علناً در این خصوص موضع دارد. گوته به طور مکرر سعی میکند، برای خوانندهاش روشن نماید که اسلام و فطرت انسان از هم جدا نشدنی است. پایه گذاری گفتگو میان غرب و اسلام گوته بسیار زود متوجه اختلاف فرهنگی میان غرب و اسلام و لزوم گفتگو میان آنها شد. او با "دیوان شرقی، غربی" گفتگو میان غرب و اسلام را پی ریزی کرد و مهمترین کاری که کرد این بود که قرآن را به عنوان مهمترین سند تاریخی دینی بعد از انجیل به رسمیت شناخت. او با مطالعه قرآن و متون مربوط به آن و اشعار "دیوان شرقی، غربی" به مطالعه اسلام پرداخت و این ظن و گمان را به وجود آورد که گویی مسلمان شده است. با اینکه خود، این مطلب را هیچ وقت انکار نکرده بود. گوته معتقد بود:«آموزه های محمد، هیچ نقصی ندارد و کسی نیز به مرتبه علم او نخواهد رسید. محمد(ص)ادعا می کرد که پیامبر است و نه شاعر و به این دلیل، قرآن، کتاب قانون خداوند است و کتابی انسانی نیست که برای تدریس و یا لذت ادبی و شعری مناسب باشد.» گوته، عقیده داشت که توکل و تسلیم به امر خداوند، اساسی ترین مبنای دین می باشد. او با توجه به این مسئله می خواست خود را تسلیم امر خداوند کند و در نامه ای به دوستش "یوهان پیتر اکرمن" می گوید: «هیچ شک و تردیدی نیست که فضیلت معنوی پیامبر اسلام، در مرتبه بسیار بالایی قرار دارد. مسلمانان در درجه اول، به جوانان می آموزند که اولویت را خداوند مقدر کرده است، آنچه را که پیش خواهد آمد به این دلیل مسلمانان با این عقیده خود برای مراحل بعدی زندگی آماده اند و خود را به چیز دیگری نیازمند نمی بینند.» و در ادامه صحبتهایی که با اکرمن داشته است چنین میگوید:«شما میبینید که در این مکتب هیچ چیز از قله نیفتاده است و اینکه ما با تمامی سیستمی که داریم از آنها جلوتر نیستیم.» از دیدگاه گوته، اسلام یک مکتب آرامش بخش است که در برابر غرب پرسروصدا قرار دارد که دارای خصوصیت های شیطانی است. ستایش اولین شهدای اسلام گوته در دیوان شرق و غرب، صفحه 11 اولین شهدای اسلام را در جنگ پیامبر و مسلمین علیه دشمنان اسلام ستایش میکند و در یکی از اشعارش آنان را چنین توصیف میکند: «دشمن بایست که بر کشتههای خود بگرید زیرا که آنان به راهی بیبرگشت افتادهاند اما شما عزای برادران ما را مگیرید زیرا که آنان تمامی فضاها را در نوردیدهاند از آسمانهای هفتگانه گذشته دروازههای آهنین را گشودهاند آنگاه عزیزان مشتاق بر دروازههای بهشت شجاعانه در میکوبند و اینچنین است که تنها اندکی از مردان مقدس مسلمان به گردن فرازی و سینه فراخی رسیدهاند. بهشت مردان قهرمانان مؤمن، بدین وسیله مجهز است.» زنان بهشتی گوته در دیوان شرق و غرب، صفحه 178 در خصوص چهار زنان بهشت چنین مینویسد: «و زنان هرگز چیزی را از دست نمیدهند آنگاه که وفاداری را به نحو شایسته رعایت کنند، لکن ما فقط از چهار نفر آنان با خبر هستیم.» گوته در اینجا به جای آسیه از زلیخا نام میبرد و پس از توصیف صفات حضرت مریم چنین مینویسد: «و همچنین همسر محمد(ص) همان که بنا نهاد سعادت و عظمت او را و همواره سفارش میکرد در تمام مراحل زندگی به عبادت خدای یگانه و توکل به او و آخرین آنان فاطمه است آن عزیز روحانی همسر آن یگانه استثنایی و آن پاکترین فرشته، خوی روحانی در آن جسم نورانی.» دفاع گوته از پیامبر(ص) در مقابل درام ولتر "فرانسوا ماری آروئه" معروف به ولتر، فیلسوف فرانسوی در ابتدا تحت تأثير شايعات مغرضان و روايات ساختگى مبلغّان مذهبى در قرون وسطى، رساله اى در تكذيب پيغمبر اكرم(ص) نوشت و ایشان را مورد اهانت قرار داده و قرآن را سخنى ناپيوسته و مسخره خواند. ولتر در تراژدى موسوم به "تعصب يا محمّد پيغمبر"که آن را برای "فریدریک کبیر" فرستاده بود، پیامبر اسلام را شخصیت اصلی نمایشنامه و او را شخصی متعصب معرفی کرده بود. وى شخصى خيالى براى خود ساخته و او را موضوع قصه و افسانه قرار داده است. اگرچه ولتر در ابتدا نظر نادرستى از اسلام داشت اما سپس از نظريات قبلى خويش منصرف شد و در دفاع از اسلام كتابهایی نوشت. گوته در تقابل با تراژدی ولتر، تراژدی"محمد" خود را تصنیف کرد، چون عقیده داشت پیامبر اسلام پیام آوری راستین از سوی خداست که رسالتش راهنمایی بشریت به سوی خداوند بوده است. او، ظرف مدت 4 سال بنا به تقاضای شاهزاده "کارل آگوست" این تراژدی را به آلمانی ترجمه کرده و سعی کرد دیدگاه خود را نیز در مورد پیامبر اسلام نشان دهد. با اینکه او با دیدگاه ولتر در مورد انتقاد به بنیادگرایی دینی موافق بود، ولی عقاید شخصی خود را نیز بیان کرده بود. گوته، ولتر را مورد انتقاد شدید قرار داد و میل داشت کتابش را با مطالبی که اضافه کرده بود، به چاپ برساند. تأثیرپذیری گوته از قرآن گوته اولین بار در سن 23 سالگی ترجمه لاتین از قرآن را میبیند. (اولین ترجمه لاتین قرآن در سال 1422 در"بازل" اثر تئودور بیبلیاندر با مقدمهای از مارتین لوتر به چاپ میرسد). با وجود آنکه در آن زمان گوته امکان دستیابی به قرآن به زبان عربی را نداشته و با وجود تمامی ضعفها و تحریفات ترجمههایی که در آن زمان نسبت به قرآن وجود داشته است، گوته تحت تأثیر کلام خدا قرار گرفته و خطاب به "هردر" چنین نوشت: «دوست میدارم همچون موسی در قرآن دعا کنم، خدایا سینه مرا باز کن» گوته همچنین در رابطه با قرآن چنین می گوید:«اینکه آیا قرآن ابدی است. از این هیچ نمیپرسم اما اینکه آن کتابی برتر از تمامی کتب است را ایمان دارم از آنجا که وظیفه مسلمانی من چنین حکم میکند.» گوته کلام خدا را چنین توصیف کرد: «خدا تنها یکی است، خدای یگانه منزه، نه زاده است و نه زاده شده است و تنها چنین خدایی ارزش دارد که انسان سر تعظیم در مقابلش فرود آرد، و به او توسل جوید.» وی از روی یک قرآن لاتین، بخش هایی از آن را ترجمه کرده و به تمرین خطاطی زبان عربی پرداخت که نمونه هایی از آنها در آرشیو او موجود است. شرکت در مراسم عبادی مسلمانان گوته در مراسم عبادی مسلمانان نیز شرکت کرده بود. وقتی که در سال 1814 عده ای از سربازان "بایسنقر" برای مقابله با ارتش ناپلئون زیرنظر قدرت نظامی روس با آلمان متحد شده و به وایمار آمدند، گوته در مراسم عبادی مسلمانان شرکت کرد و در این مورد نوشت که در سالن اجتماعات دبیرستان پروتستان ها، مراسم عبادی مسلمانها برگزار شد که در آن سوره هایی از قرآن نیز قرائت شد. پرفسور کاترینا در این رابطه می نویسد:«گوته بیش از همه با nonkhcsoB ها که با سربازان روسی در زمان جنگهای صلیبی ناپلئون به آلمان آورده شدند و در شهر"وایمار" نماز و مراسم نیایش برپای داشتند علاقه داشت.»
"آیا گوته یک مسلمان بود"، عنوان پایان نامه دکتری "پروفسور کاترینا مومزن" از آلمان است که در سال 1995 در کشور کویت به زبان عربی ترجمه و با کمی سانسور به چاپ رسید و پاورقی هایی نیز به آن اضافه شد. پروفسور مومزن، یک محقق در زمینه آثار گوته است و شناختههای جدید ارتباط میان اسلام و گوته مرهون تحقیقات این محقق آلمانی است. خانم مومزن با توجه به مطالعات خود در این زمینه چنین مینویسد: «آنچه در خصوص اسلام به گوته ارتباط پیدا میکند، موضع او نسبت به اسلام است. این مطلب که از همان ابتدا موضعگیری گوته به گونهای است که نه تنها سعی در بر طرف کردن سوءتفاهمات و اشتباهات گذشته در مورد اسلام کرده است بلکه رفتار او با احترام و روشنبینی خاصی در این باره توام است. در رفتار گوته بیشتر از هر چیز یک ارتباط شخصی با حضرت محمد(ص)و مذهب او به چشم میخورد و به همین علت اظهارات او در خصوص اسلام به دور از هر گونه تحریکات و شائبههایی است که در این باره تا به حال موجود بوده است. و کلام وی در مورد اسلام نه تنها یک موضع تحسینانگیز نیست، بلکه هیچ گونه تضادی را در این زمینه نمیپذیرد و خیلی واضح و آشکار موضع خود را مشخص میکند.» خانم مومزن معتقد است، اظهارات گوته در مورد اسلام را نمیتوان تنها یک طرفداری دانست، بلکه انسان بایستی آنها را به عنوان یک موضعگیری فردی ارزیابی کند. خانم مومزن در پایان نامه خود در رابطه با اسلام، از گوته چنین نقل قول می کند: «عجیب، که هر انسانی نسبت به موقعیت و حال خود، عقیدهای مخصوص به خود دارد. اما اگر اسلام، تسلیم در برابر امر خدا محسوب میشود، پس همگی ما با اسلام زندگی میکنیم و با آن دار فانی را وداع میگوییم. اسلام مذهبی است که از همان بدو تولد انسانیت در سایه آن زندگی میکرده و این تنها منحصر به دوره رسالت پیامبری محمد(ص) نبوده است. هیچ کس نباید قوانین و حدود الهی نازل شده بر مذاهب کهن را نادیده بگیرد. اسلام مذهبی است که پیامبران قبل از محمد(ص)نیز آن را بشارت داده بودند و آخرین آنها حضرت عیسی است که نوید آن را داده بود». ایمان از نگاه گوته خانم کاترینا مومزن در پایان نامه خود آورده است: «از جملات زیردرمییابیم که گوته واقعا هوشیارانه بر تعالیم مذهب زندگی کرده و مکرر سعی در نشان دادن این تعالیم به دوستان خویش داشته است.» «ایمان به خدای یگانه باعث تقویت روح و عروج آن به مراحل درجات اعلی میشود، زیرا که انسان به وسیله ایمان به وحدانیت خداوند به وحدانیت روح خویش نیز پی میبرد.»، «بیش از این نمیتوانم چیزی بگویم، تنها سعی میکنم با اسلام خود را تسلی دهم. در این مقطع هیچکس نمیتواند به دیگری پندی دهد، به جز اینکه هر کس خودش باید بداند که چه کار بایستی انجام دهد، ما همگی با اسلام زندگی میکنیم، صرفنظر از اینکه ما به چه صورت به این امر اقرار داریم.» پروفسور درباره یک اثر گوته که با دین در ارتباط است چنین نوشت: گوته در قطعه تأثیر انگیز"محمد"، این سؤال را از محمد میپرسد:«خدای تو، هیچ شریکی ندارد؟ و جوابی کوبنده: اگر او شریکی میداشت گوته میتوانست خدا باشد.» کاترینا مومزن در ادامه می نویسد: گوته به تکرار به یکی از مهمترین دیدگاههای اسلام تأکید کرده است: «تسلیم محض در برابر اراده بی منتهای الهی. ما همه از او هستیم و بازگشت همه ما به سوی اوست» گوته یک سال قبل از مرگ خود به اکرمن چنین مینویسد: «دوست عزیز، ما در مورد تفکر الهی چه میدانیم و چگونه تصورات محدود و ناچیز ما قادرند در خصوص عالیترین وجود سخن برانند. دوست میداشتم همانند یک مسلمان او را با صدها نام بخوانم، اما باز نیز در مقایسه با صفات بیمنتهای او عاجز بوده و توان ادای مطلب را نخواهم داشت.» پروفسور مومزن همچنین توضیح می دهد که علیرغم سالهای متمادی تحصیل مداوم در خصوص اسلام، دیوان غرب و شرق گوته با آن موضعگیریهای متهورانه و اعجاز برانگیزش در مورد اسلام، او را ارضاء نمیکند. او دوست میدارد در یک دیوان دیگر شعرهایی درباره رهنمودها و پندهایی که از نکتههای ناگفته و نایاب پندآمیز الهی به دست میآیند، بنویسد، همچنان که گوته خود در اینباره چنین میگوید: «این نکات بایستی چهره حقیقی اسلام را تعلیم دهند و چهره واقعی اسلام را ترسیم کنند، تسلیم محض دربرابر قادر متعال.» پروفسور کاترینا در نوشتن به پایان نامه خود می افزاید که گوته در صفحه 10 دیوان شرق و غرب در بخش نامهای به یک خواننده، عدالت الهی را چنین ستایش میکند: «آن یگانه عادل میخواهد عدالت را بر همه کس از میان یکصد نام او، گرامی باد این نام او، عادل. و در خصوص آیات 17 تا 18 سوره 55: «خداوند دو خاور و خداوند دو باختر، پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ میانگارید.»«مشرق زمین مال خداست، مغرب زمین مال خداست، بنای شمال و جنوب در اقتدار دستان او در صلح آرمیدهاند و ستارگان را به منظور جهتیابی شما قرار داد تا راهنمای شما در دریا و زمین باشند پروردگار مخلوقات همه چیز را مهیا کرده است اقبال تو فرا رسیده است حکمت را تعقیب کن صراط نزدیک شده است سفر را به پایان برسان.» " ترسیم کلمه الله خانم کاترینا معتقد است علامت "W " که عدهای فکر می کردند، گوته هنگام مرگش به عنوان اول اسم خود بر روی سینهاش کشیده است، همان کلمه"الله" زبان عربی بوده که او بر روی سینه خود کشیده است، از آنجا که همگان نیز میدانستند که گوته قادر بوده است اسم خدا را به زبان عربی بنویسد. گوته در حالی که در تمامی ساعات مرگ خود کلمه الله را بر روی سینه خود میکشیده ازدنیا رفت.
یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر، ادیب، نویسنده، نقاش، محقق، انسانشناس، فیلسوف و سیاستمداری که یکی از کلیدهای اصلی ادبیات آلمان و جنبش وایمار کلاسیک و رمانتیسیسم به شمار میرود.