محمدتقی بهار در شانزدهم آبان 1265 ش، برابر با 1305 ق در مشهد به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد صبور کاشانی، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید.مادرش از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند. مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. او میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده میخواند و چون خسته میشد، مادرش خواندن را ادامه میداد.بهار در زندگي اش همواره آزاديخواه و ايران دوست باقي ماند اما با هوشياري و مهارتي كه مي توان آن را نوعي هنر صيانت نفس ناميد از تصفيه هاي خونين نظام رضا شاهي جان به در برد. او كه طرفدار رنجبران و فقرا بود در عين حال زندگي سياسي همواره به جناح قوام السلطنه وفادار ماند كه مظهري از اشرافيت كشور شمرده ميشد. پس از دو بار به زندان افتادن توانست زنده بماند در اواخر سلطنت رضا شاه شغل دانشگاهي و فرهنگستاني بگيرد و در زمان سلطنت محمد رضا شاه در كابينه قوام السلطنه وزير فرهنگ شود.
بهار در چهار سالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی میخواند. از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فرا گرفت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبد الجواد ادیب نیشابوری تکمیل کرد. وقتی 15 ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریبا او را از شعر گفتن منع کرد و تلاش کرد تا وی را به تجارت وادارد.اما این تلاش به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه محمد تقی بهار چندان علاقهای به تجارت نداشت و دوم اینکه پدرش در سن 18 سالگی او درگذشت و موفق نشد که جلوی شاعر شدن او را بگیرد.
محمدتقی بهار در بیست سالگی به صف مشروطه طلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان راه یافت. اولین آثار ادبی- سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضا به چاپ میرسید که مشهورترین آنها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.
پس از مرگ صبوری در سال 1283 - 1322 هـجری - منصب وی و لقب ملک الشعرا به دستور مظفرالدین شاه قاجار به محمدتقی هجده ساله رسید. در دوران استبداد صغیر در سال 1289 - 1328 هـجری - بهار به مشروطه طلبان خراسان پیوست و در انتشار روزنامهٔ خراسان با آنان همکاری کرد. وی شعرهایی را در این روزنامه چاپ میکرد، از جمله شعر معروف «کار ایران با خداست» با مطلع «با شَهِ ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست». این روند تا فتح تهران در 28 تیر ماه 1288 - 1 رجب 1327 هـجری - به دست مشروطه طلبان و استعفای محمدعلی شاه ادامه یافت. پادشها چشم خرد باز کن فکر سرانجام در آغاز کن باز گشا دیده بیدار خویش تا نگری عاقبت کار خویش مملکت ایران بر باد رفت پس که بر او کینه و بیداد رفت چو تو ندانی صفت داوری خصم در آید به میانجیگری می شود از خصم، تبه، کار تو ثروت ما کاهد و مقدار تو پادشها یکسره بد می کنی خود نه به ما بلکه خود می کنی پادشها خوی تو دلبند نیست جان رعیت ز تو خرسند نیست پس از فتح تهران، بهار نویسندگی را نیز شروع کرد و اولین مقالات سیاسی و اجتماعیاش در طوس با امضای «م. بهار» و بعضی از مقالاتش نیز بدون امضا در حبل المتین چاپ کلکته منتشر شد.بهار در 1289 - 1328 هـجری - در مشهد روزنامهٔ نوبهار را که نظرات حزب دموکرات را که در همان سال راهاندازی شده بود منتشر میکرد، تأسیس کرد. بهار هم زمان به عضویت کمیتهٔ ایالتی این حزب انتخاب شد. بهگفتهٔ خود بهار، در روزنامهٔ نوبهار (و بعد از آن تازه بهار)، برنامهاش «مخالفت با بقای قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت بود». نوبهار به دستور کنسول روسیه توقیف شد و بهار بلافاصله روزنامهٔ جدیدش تازه بهار را منتشر کرد. اما تازه بهار هم در دی ماه 1288 - محرم 1330 هـجری - به دستور وثوق الدوله وزیر خارجهٔ وقت تعطیل شد. بهار و نه نفر از اعضای حزب دموکرات را نیز دستگیر کرده و به تهران فرستاندند.یک سال بعد ملک اشعرا دوباره به مشهد برگشت و با اجازهٔ نیرالدوله والی خراسان دوباره روزنامهٔ نوبهار را راه اندازی کرد. ولی بهعلت محدودیتهای سیاسی این بار در زمینهٔ مسائل اجتماعی، اخلاقی، و دینی مینوشت. بهار یک سال در نوبهار کار کرد و پس از آن، تقریباً هم زمان با آغاز جنگ جهانی اول، به نمایندگی دورهٔ سوم مجلس شورای ملی، از درجز و کلات و سرخس، انتخاب شد. نوبهار مجدداً از طرف کنسولگریهای روسیه و بریتانیا توقیف شد و بهار از راه روسیه به تهران رفت.در تهران اعتبارنامهٔ بهار برای وکالت مجلس با مخالفت روبرو شد ولی پس از شش ماه بالاخره قبول شد. بهار روزنامهٔ نوبهار را این بار در تهران دوباره راهاندازی کرد که بعد از ماجراهایی مجدداً توقیف شد و بهار به خراسان تبعید شد.پس از انقلاب روسیه و شکوفایی مجدد احزاب در ایران، بهار دوباره به تهران برگشت و دوسال پیاپی نیز به عضویت کمیتهٔ مرکزی حزب دموکرات انتخاب شد. در این دو سال بهار انجمن ادبی دانشکده و مجلهٔ ادبیای با همین نام دایر کرد و نوبهار را نیز مجدداً برای مدتی راه انداخت. طبق گفتهٔ خود وی، در این دوران به این نتیجه رسید که باید به جای روشهای قبلیاش، به ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی کمک کند. در این باره، بهار مینویسد: «نه به جنگلیها عقیده داشتهام نه با خیابانی همراه و هم سلیقه بودهام و نه با قیام کلنل محمدتقی خان (به آن طریق) موافقت داشتهام»با ظهور سردار سپه (رضاشاه پهلوی بعدی) و وعدهٔ جمهوریاش، بهار با سردار سپه همراه شد ولی پس از مدتی «سر و کلهٔ دیکتاتوری عظیمی را از پشت پرده» دید و انتقاد از دولت سردار سپه را شروع کرد. بهار از قول سردار سپه (پس از روی گرداندن بهار از وی) مینویسد: «من ملک را خیلی دوست داشتهام ولی خود او نخواست از من استفاده کند».
با باز شدن مجلس پنجم که بهار در آن نمایندهٔ ترشیز است، فرار احمدشاه، و فرمانروایی کامل سردار سپه بر ایران، بهار به مخالفتهای خود ادامه میدهد (و از جمله در 9 آبان 1304 رأی مخالف میدهد). در نتیجه به مجلس مؤسسان که اکثر نمایندگان مجلس پنجم در آن عضوند دعوت نمیشود. در مجلس ششم بهار برای آخرین بار و این بار از تهران به نمایندگی انتخاب شد و با پایان این دوره از زندگی سیاسی کناره گیری میکند.از 1305 تا 1320 بهار دوبار زندانی میشود و یک بار نیز به مدت یک سال به اصفهان تبعید میشود. در همین درگیریها دیوان اشعارش که در چاپخانهٔ مجلس چاپ شده بود ولی توزیع نشده بود توسط شهربانی ضبط میشود و بعد از شهریور 1320 از 280 صفحهٔ اولیه تنها 140 صفحه پیدا میشود. کارهای دیگر بهار نیز، غیر از تاریخ سیستان، مجمل التواریخ، سبک شناسی، و چند کتاب درسی، در انبار وزارت فرهنگ مفقود یا «مندرس» میشود. وی در 1323 پس از کنار رفتن رضاشاه پهلوی کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی را چاپ کرد و در آن به انحلال سلسله قاجار و روی کار آمدن رضاشاه پرداخت.
پس از رضا شاه، با آغاز حکومت محمدرضا شاه پهلوی دورهای کوتاه مردم ایران زندگی سیاسی نسبتاً آزادانهای را تجربه کردند. این دوره، دوره شکل گیری و فعالیت و تحرک مجدد انجمنها و تشکلهای فرهنگی و هنری بود.انجمن ادبی ایران مجدداً در سال 1320 به ریاست ادیب السلطنه سمیعی و با یاری ملک الشعرای بهار و جمعی از شاعران و نویسندگان پا گرفت.عمارت فرهنگستان ایران در اختیار این جمع قرار گرفت و هر هفته در آن جلسه بر گزار میشد. در این جلسات شاعران و نویسندگان آثار خود را میخواندند و در بارهٔ آنها بحث و گفت و گو میکردند. در همین انجمن طرحهایی برای تالیف کتاب لغت نامه، داستان و سناریو تهیه شد که در حد طرح ماند.در همین سال ملک الشعرای بهار جمعیت ایرانی هوادار صلح را بنیان نهاد، و قصیدهٔ معروف جغد جنگ را بر پیشانی این جمعیت نشاند. روزنامه مصلحت به مدیریت احمد لنکرانی نیز نشریه این جمعیت بود، جمعیتی که بسیاری از شاعران و نویسندگان در آن فعال بودند. در دوران محمدرضا شاه پهلوی در 1325 بهار مدتی وزیر فرهنگ شد. در1326 به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را به عهده گرفت. اما بر اثر ابتلا به بیماری سل، تنها در ماههای تیر، مرداد و شهریور 1326 فرصت حضور در مجلس را یافت. در نیمهٔ دوم 1326 بهار که به بیماری سل مبتلا گشته بود، با استفاده از مرخصی استعلاجی از مجلس، برای معالجه به شهر لوزان در سویس رفت. بهار قصیده به یاد وطن معروف به «لُزَنیه» را در همین شهر سرود. اما مضیقهٔ شدید مالی باعث گردید که بهار با نیمهکاره رها کردن معالجه راهی ایران شود. سفر بهار به سویس کمی بیش از یک سال تا اردیبهشت 1328 طول کشید. بهار در بازگشت به ایران به تدریس دانشگاهی ادامه داد.در خرداد 1329 جمعیت ایرانی هواداران صلح تأسیس گردید و بهار که از پایه گذاران آن بود (اعضای مؤسس دیگر: دکتر علی شایگان، حائریزاده، مهندس قاسمی، دکتر حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمز)، به ریاست جمعیت انتخاب شد و قصیدهٔ معروف جغد جنگ را، به اقتفای چکامهٔ بلند منوچهری سرود.
بهار در دوره دوم فعالیت ادبی خود بعد از جنگ جهانی اول به بعد که در تهران اقامت گزید. گام به گام با زمان پیش رفت و به روش ها و شیوه های نوین رغابت میکند. به تجدد می گراید و با شعر جوان متجدد همکاری میکند. شعرش پخته تر و سنجیده تر میشود. در جدال بین کهنه پرستان و نوجویان، هرگونه تجدد در ادبیات را اصولا میپذیرد اما آن را به شرایط خاص که عبارت از حفظ اصول و سنن قدیمی باشد مشروط میکند و خود در نوشته ها پایبند این سنن میباشد.بهار قصیده را به خوبی و صلابت قصاید ادیب الممالک میسازد.اما غزلیاتش اگر چه پخته و سفته و زیباست، آن شور و عشق ویژه غزل او را ندارد.مثنوی های او هم در کامل استادی و هنرمندی ساخته شده است.از شاهکارهای بی بدیع بهار قصیده دماوندیه است که در سال 1301 -1341 هجری - به پیروی از قصیده ناصر خسرو سرود و در آن نشان میدهد که آشکارا تحت تاثیر قطعه ای شب نیما سروده شده است.
آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقالهها و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبک شناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامهٔ فردوسی را در برمیگیرد.مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به شمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواسته است سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دوتن آشنا با شعر و شاعری را برای پاک نویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی ممتاز است. این کتاب حاصل 30 سال تتبع و تدریس استاد است. هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند تألیف نشده است. بهار به این مبحث از علوم ادبی در زبان فارسی استقلال و هویت بخشید و درس دانشگاهی آن، به حق به نام او مُهر خورد. ژیلبر لازار در اثر نفیس خود «زبان کهنترین آثار نثر فارسی» به سبک شناسی بهار بیش از هر اثر دیگر استناد کرده، و آن کتاب را اثری افتخارآمیز شمرده است.بهار بخشی از سبک شناسی شعر را نیز که چند دوره آن را درس داده، و با وزارت فرهنگ در بهار 1329 برای چاپ و نشر آن قرارداد بسته بود، نوشت که با شدت گرفتن بیماری سل مجال آن پیدا نکرد تا تدوین و نگارش این اثر را به پایان برساند. اما تقریرات درسی او با عنوان تاریخ تطور شعر فارسی چاپ و منتشر شد. عبدالحسین زرین کوب در وصف سبک شناسی شعر بهار مینویسد که او بیان خصوصیات مکتبهای شعر فارسی را ضابطه بخشید و کارهایی که بعدها در این باب صورت گرفت، جز تکرار و شرح آن نیست.بهار در تدوین دستور زبان، معروف به دستور پنج استاد (تهران، 1329) سهم عمده دارد. به ویژه در مبحث فعل، تمایز مادهٔ مضارع و ماضی و انواع مشتقات هر یک، ابتکار شخصی اوست. او ضمن درس سبک شناسی نثر، نکات دستوری تازهای بیان میکرد و اصرار داشت که در امتحان درس سبک شناسی این نکات را نیز موضوع سؤال قرار دهد.مقالات ادبی و تحقیقی بهار، در زمان حیات یا پس از وفات او در جراید و مجلات و نشریات متعدد از جمله نوبهار، مهر، ایران، دانشکده، باختر، ارمغان، تعلیم و تربیت، دانش، جهان نو، یغما، آموزش و پرورش، نگین، گلهای رنگارنگ، پیام نو، نامهٔ فرهنگستان، فردوسی، آینده، آرمان، مهر ایران، ایران نامه و سخن چاپ و منتشر شد. این مقالهها در مباحث گوناگون زبانی، ادبی، تاریخی، واژهشناسی، دستور، خط، احوال رجال سیاسی و مذهبی، نقد متون و همچنین شامل نقد شعر و مکاتبات است.
برخی را عقیده بر آن است که بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری هم پایه بهار نداشتهایم. بهار تحصیلات خود را به شیوه امروزی فرا نگرفته بود، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پر بار و سرشار خود، این نقیصه را جبران کرد و در فنون ادبی و تحقیقی به پایهای از جامعیت رسید که بزرگترین محققان زمان به گفتهها و نوشتههای او استناد میکردند. به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع به آسانی بگذرد آشنا بود و با زبانهای فرانسه و انگلیسی تا حدودی آشنایی داشت. دیوانهای شاعران سلف را به دقت خوانده بود و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کار بردن لغات در ترکیبات شعری یاری میرساند. بهار در بدیهه گویی و ارتجال، طبعی فراخ اندیش و زودیاب داشت و به آسانی از مضایق وزن و تنگنای قافیه بیرون میآمد. پایه و مقام شاعری او در عنفوان جوانی در حدی بود که بعضی از حاسدان سرودههای او را به پدرش یا به بهار شروانی نسبت میدادند. حاسدان او را در معرض آزمایش نیز قرار دادند و لغاتی ناهنجار را بارها در اختیار او قرار دادند تا آنها را در یک بیت یا یک رباعی جای دهد و او در همه موارد خوب از عهده برمیآمد، و اعجاب و تحسین حاضران را برمیانگیخت.قصاید او بیشتر ساخته و پرداخته طبع خود اوست. گاه نیز قصاید شعرای سلف را مانند رودکی، فرخی، جمال الدین عبدالرزاق، منوچهری و سنایی در وزن و قافیه تقلید کرده و به اصطلاح جواب گفته است. او در این شیوه تقلید نیز نوآوریهایی دارد. در قصیدهای که به تقلید از منوچهری سروده، توانسته است الفاظ بیگانه را در مضامین نو چنان جای دهد که در بافت کلام ناهمگون و ناهنجار به نظر نرسد.هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنویهای او دید، مثنویهای کوتاه و بلندی که شمار آنها به بیش از هشتاد میرسد. در این میان مثنویهایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی و یا سبحه الابرار جامی سروده است بسیار جلب نظر میکند و در آنها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شده است. بهار شاعری غزلسرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن میسرود. در میان غزلهای او نمونههایی که بتوان آنها را از حیث مضمون با سرودههای غزلسرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمیتوان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیده است. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع آزمایی کرده و آثار ارزندهای از خود به جا گذاشته است.از تصنیفها و ترانههای سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکسته دل»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل» و «مرغ سحر» را باید نام برد.
در سال 1313 شمسی به مناسبت جشن هزارساله حکیم ابوالقاسم فردوسی و تشکیل کنگره در تهران، یک قطعه «مدال فردوسی» از طرف «انجمن آثار ملی ایران» به بهار که عضو آن کنگره بود، اهداء شد.
چهار خطابهيادگار زريراناحوال فردوسيزندگاني مانيدستور پنج استادشعر در ايرانتاريخ تطور شعر فارسيديوان اشعارسبک شناسيتاريخ مختصر احزاب سياسينيرنگ سياه يا کنيزان سفيد (رمان)تربيت نا اهل (نمايشنامه) تصحیح هاتاريخ سيستانرساله نفسمجمل التواريخ و القصصمنتخب جوامع الحکايات و لوامع الروايات عوفيتاريخ بلعميشاهنامه فردوسي