امیرعباس هویدا در سال 1298 ش. از پیوند دو خانواده ثروتمند ایرانی در تهران متولد شد. پدرش حبیبالله عین الملک، سالها سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی بود که در حجاز، لبنان و اردن میزیست و زمانی سرپرست محفل بهاییان بود و در عربستان با لورنس، شخصیت انگلیسی آشنا بود و در شکلگیری سلطنت آل سعود سهم داشت. افسرالملكوك، مادر هویدا نیز دختر محمدحسین خان سردار از چهرههای معروف بهایی بود كه در دوران قاجار در آشوبهایی كه بهاییان در چند شهر ایران به راه انداختند نقش داشت. امیرعباس هویدا ابتدا در دارالفنون تحصیل كرد، سپس هنگام مأموریت پدرش در لبنان، در مدارس بیروت ثبتنام كرد و در مدت اقامت در این شهر زبانهای عربی و فرانسه را فراگرفت. امیرعباس و برادر کوچکترش فریدون، به اقتضای شغل پدر در لبنان رشد و نمو یافتند و در مدرسه لائیک فرانسوی بیروت تحصیل کردند.
امیرعباس هویدا در اواخر تحصیل در دوره دبیرستان به اروپا رفت و سالها در انگلستان، بلژیک و فرانسه زندگی و تحصیل کرد. در تابستان سال 1320 ش. از دانشگاه بروكسل در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت. از سالهای دهه 1320، هویدا به پیروی از مسلك و عقیده پدرش به اعضای شبكهها و سران فرقه ضاله بهائیت نزدیك شد و همکاری با آنان را آغاز كرد.
هویدا پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی، در کشاکش جنگ جهانی دوم از اروپا به ایران بازگشت و ابتدا جهت انجام خدمت وظیفه به دانشكده افسری رفت و سپس در شهریور سال 1322 با توجه به سوابق پدرش عین الملک هویدا، رشته تحصیلی و تسلط او به زبانهای عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و آشنایی با یکی دو زبان اروپایی دیگر، در وزارت امور خارجه كه در آن زمان توسط محمد ساعد مراغهای اداره میشد، مشغول به کار شد.او از بهمن سال 1323 به اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه منتقل شد و در اول مرداد سال 1324 به عنوان وابسته سفارت رهسپار فرانسه شد.
احسان طبری از رهبران حزب توده در كتاب «كژراهه» نوشته است كه هویدا در مأموریت فرانسه با حزب توده نیز مرتبط گردید و با ایرج اسكندری آشنا شد. از سوی دیگر، هویدا در وزارت خارجه با حسنعلی منصور نیز كه ریاست اداره چهارم این وزارتخانه را بر عهده داشت، دوستی عمیقی پیدا كرد.
پنج ماه از اقامت هویدا در پاریس نگذشته بود كه وی به اتفاق حسنعلی منصور و عدهای دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر توسط پلیس فرانسه دستگیر شدند، اما با وساطت دربار پهلوی رهایی یافتند. این رسوایی در مطبوعات داخلی نیز انعكاس داشت.
هویدا در اول آبان سال 1325 كارمند سركنسولگری ایران در هامبورگ و اول فروردین سال 1328 كارمند كنسولگری ایران در اشتوتگارت شد. گفته میشود در این سالها تعداد زیادی از گذرنامههای سفید در بایگانی چند كنسولگری ایران در آلمان مفقود شد. پس از مدتی مشخص شد بسیاری از سرمایهدارانی كه در هامبورگ محکومیتهایی پیدا كرده بودند با استفاده از این تذكرهها فرار كردهاند. در این سالها وزیر مختار ایران در آلمان عبدالله انتظام، پسر میرزا محمدخان انتظام السلطنه فراماسون قدیمی بود؛ كسی كه بعدها وزیر خارجه و رئیس هیأت مدیره شركت ملی نفت ایران شد.
اقدامات خلاف قانون هویدا سبب فراخوانی وی از آلمان به تهران شد. عبدالله انتظام كه حامی هویدا بود، در اسفند سال 1329 در كابینه حسین علاء وزیر خارجه شد و هویدا را به عنوان منشی خصوصی خود برگزید. هویدا سپس در دولت مصدق معاون اداره سوم وزارت خارجه شد. وی چند ماه بعد نیز در 29 مهر سال 1330 به دعوت كمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مأمور خدمت در این سازمان شد و مدت 5 سال نزد «وان هك گدهارت»، كمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل كه از فراماسونهای مشهور فرانسه نیز بود در ژنو ماند.
هویدا در اسفند سال 1335 رایزن سفارت ایران در آنكارا شد. این درحالی بود كه رجبعلی منصور، پدر حسنعلی منصور، دوست صمیمی هویدا، سفیر ایران در تركیه بود و این رابطه سبب افزایش منزلت هویدا در سفارت ایران در آنكارا گردیده بود.پس از چندی عزیمت رجبعلی منصور به اروپا جهت معالجه، موجب شد هویدا سرپرستی سفارت ایران در تركیه را تا زمان معرفی سفیر جدید بر عهده بگیرد؛ اما این مدت دو ماه بیشتر به طول نینجامید و انتصاب سرلشكر حسن ارفع به سفارت ایران در تركیه كه یك نظامی بود، سبب برهم خوردن مناسبات وی با هویدا شد.زیرا به زودی مشخص شد كه هویدا با استفاده از اختیارات خود، زمینه مهاجرت تعداد زیادی از سرمایهداران بهائی را به تركیه فراهم ساخته و به این ترتیب ناخشنودی و نارضایتی مقامات تركیه را برانگیخته بود.دولت آنكارا در پیگیریهای بعدی خود متوجه شد كه فعالیتهای مضر و غیرقانونی بهائیان در تركیه، به نوعی زیر نظر هویدا در سفارت ایران قرار دارد. از این رو وزارت خارجه تركیه از سرلشكر ارفع سفیر ایران درخواست فراخوانی هویدا را كرد.
حضور نامنظم هویدا در سفارت، ارتباط گسترده وی با شبكه بهائیان تركیه كه سبب هشدار مقامات آن كشور به سرلشكر ارفع شده بود و مهمتر از این دو عامل، فعالیتهای جاسوسی هویدا در تركیه موجب برخوردهایی میان وی با ارفع و زمینه ساز انتقال او به تهران شد.هنگام بازگشت هویدا به تهران عبدالله انتظام، مراد و حامی او مدیرعامل شركت ملی نفت بود. از این رو به تقاضای او هویدا مأمور خدمت در شركت ملی نفت شد. او ابتدا مدیر اداری شركت نفت بود ولی به سرعت ترقی كرد و در سال 1337 به عضویت هیأت مدیره شركت درآمد.او به همراهی طیفی از دوستان بهائی خود از جمله فؤاد روحانی، مهندس فرخان و ... بسیاری از چهرههای بهائی را وارد شركت ملی نفت ایران كردند. به طوری كه پس از رفتن انتظام، دكتر منوچهر اقبال مدیرعامل بعدی شركت نفت، متوجه خلافکاریهای علنی آنان شد و به ناچار عذر آنان را خواست.هویدا در سال 1338 با «ساواك» نیز مرتبط شد و به عضویت این سازمان درآمد.
در سال 1340 ش.حسنعلی منصور به پیشنهاد آمریکاییها تشكیلاتی به نام «كانون مترقی» به وجود آورد. این تشكیلات كه بعدها به حزب «ایران نوین» تغییر نام داد، با پوشش كمك به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در كشور به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیلكردگان دانشگاههای آمریكا و اروپا شركت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشكیلات شد. وی از طریق منصور با شبكه فراماسونری نیز مرتبط گردید.
هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور، پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و دوستی هویدا با حسنعلی منصور موجب شد هنگامی كه منصور در اسفند سال 1340 به نخستوزیری رسید، وی وارد كابینه شده و وزارت دارایی را بر عهده گرفت.
حسنعلی منصور در اول بهمن سال 1343 توسط یكی از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی ـ شهید محمد بخارایی ـ در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد. هویدا در هفتم همان ماه در حكمی غیرمنتظره مأمور تشكیل كابینه شد. این در حالی بود كه هویدا تنها یك دوره 11 ماهه سابقه اجرایی در وزارت خارجه را داشت.
هویدا یك سال و چند ماه پس از شروع نخستوزیری خود با لیلا امامی، دختر سیدحسن امامی (امام جمعه تهران در رژیم شاه) وصلت كرد. مراسم ازدواج این دو در اواخر تیر سال 1345 برگزار شد ولی در اوایل مرداد سال 1350 متاركه كردند.ارتشبد حسین فردوست با ارائه اسناد فراوان در زمینه انحرافات جنسی هویدا علت این جدایی را مفاسد اخلاقی هویدا عنوان كرده است. ازدواج امیرعباس هویدا مانند دیگر فصلهای زندگی او، از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. پیچیدگیهایی كه هم شامل انتخاب همسر و موقعیت زمانی آن و هم نحوه زندگی و همسرداری است.
هویدا، گرچه مدت 13 سال نخستوزیر بود، اما به تصریح مؤرخین، وی در این مدت نقش یك منشی و مجری مطیع اوامر شاهانه را برعهده گرفته بود.در دوران نخستوزیری هویدا، شاه فرمانروای مطلق کشور بود و نه فقط مسایل مربوط به سیاست خارجی و امور دفاعی را شخصاً اداره میكرد، بلكه در جزئیات امور داخلی كشور نیز مداخله مینمود.وزیران مهم كابینه و مقامات ارشد دولتی مستقیماً به شاه گزارش میدادند و مستقیماً از او دستور میگرفتند. جلسات هیأت دولت، اغلب جنبه تشریفاتی داشت و مصوباتی كه قبلاً تهیه و تنظیمشده و از سوی شاه لازم الاجرا شناخته شده بود، به امضای وزیران میرسید. نقش هویدا غالباً در رسیدگی به اموری خلاصه میشد كه شاه به او ارجاع میكرد. وی در مسایل سیاست خارجی، دفاعی و نفتی مطلقاً دخالتی نداشت و این امور تحت نظارت مستقیم شاه بود. هویدا خود یكی از چهرههای سرشناس بهایی و از اعضای فعال فراماسونری بوده و بسیاری از دولتمردان كابینه وی نیز عضو لژهای مختلف فراماسونری بودند.
هویدا در آن روزگار كه بازار كمونیسم گرم بود، به كمونیسم و حزب توده، سپس به سیاستهای غرب به ویژه انگلستان نزدیك شد. او به سرعت به مهره مورد اعتماد لندن در نظام حكومتی ایرانی تبدیل گردید.به دلیل دركی كه از جریانهای سیاسی داشت پس از آنكه متوجه شد خورشید استعمار انگلستان در حال غروب كردن است به سیاستهای آمریكا متمایل شد و خود را با مواضع واشنگتن تطبیق داد. او درعینحال چنان به اسرائیل و سیاستهایش نزدیك شد كه دولت اسرائیل به عنوان قدردانی از وی 140 هزار مترمربع زمین در فلسطین را به او واگذار كرد.
سالهای صدارت هویدا كه به دوران ثبات سلطنت پهلوی گره خورده بود، سالهای اوج گیری فساد و تباهی و یكه تازی شاه محسوب میشود. در دوران نخست وزیری هویدا پیوندهای نهان وعیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی به مستحكم ترین شكل خود رسید و شاه در صحنه بین المللی به مثابه یك دیكتاتور بلند پرواز و در منطقه به عنوان استوارترین دوست غرب ظاهر شد.شاه، در کشوری كه فساد و تباهی آن را به كام انحطاط كشیده بود، فرارسیدن «دروازههای تمدن بزرگ» را اعلام میكرد. در این دوران، اگرچه در افكار عمومی هویدا چهرهای مسلوب الاختیار و فاقد استقلال شخصیتی شناخته میشد، اما خود نیز مشوق شاه در تداوم مفاسد حكومتی در ابعاد گوناگون و توجیه گر خیانتهای وی در كشور بود و عملاً زمینههای لازم برای این جنایتها را به وجود آورده بود.هویدا نخستوزیری بود كه با حضور او شاه میتوانست خود را در قدرتی مطلق و بر فراز قانون اساسی مشروطه نمایش دهد. دولت هویدا ضمن ترسیم چهرهای توانا و باثبات از رژیم شاه در منطقه و در صحنه بینالمللی، بانی برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در ایران بود. مبلغ عظیمی از بودجه كشور صرف برگزاری این جشنها شد، درحالی كه اكثر روستاهای كشور از نعمت برق و آب برخوردار نبودند.
امیرعباس هویدا كه سه ماه پس از تبعید امام خمینی (ره) به تركیه، مأمور تشكیل كابینه شد. سرانجام پس از حدود 13 سال، در 15 مرداد سال 1356 از نخستوزیری بركنار شده و وزیر دربار گردید...در آن زمان، اسدالله علم، وزیر دربار، به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در بیمارستانی در نیویورك بستری بود. با انتصاب هویدا به وزارت دربار، منصب نخستوزیری به جمشید آموزگار واگذار شد.مسئولیت وزارت دربار هویدا چندان به طول نینجامید و وی یكسال بعد با اوج گیری مبارزات مردمی، به پیشنهاد ازهاری، نخستوزیر وقت، با موافقت شاه برای آرام كردن افكار عمومی، در هفتم آبان سال 1357 بازداشت و به جرم مساعدت در اختناق و نابسامانیهای سیاسی و اقتصادی كشور روانه زندان شد.
هویدا كه تا پیروزی انقلاب در میهمان سرای ساواك تحت مراقبت بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگیر شده، ابتدا به مدرسه علوی و سپس به زندان قصر انتقال یافت.او در زندان قصر محاکمه شد و به جرم معاونت در جنایات، خیانتها، چپاولگریها و مفاسد اداری و اخلاقی و سیاسی رژیم پهلوی و زمینه سازی در تعمیق این مفاسد در 13 سال آخر حیات رژیم پهلوی دوم، در 18 فروردین سال 1358 اعدام شد. این اعدام خشم محافل آمریکایی، صهیونیستی، اروپایی، شبكه جهانی فراماسونری و بهائیت را به همراه داشت.
امیرعباس هویدا، سیاستمداری كه طولانیترین دوران نخستوزیری را در خلال تاریخ مشروطیت به خود اختصاص داده بود. وی 13 سال نخستوزیر ایران در دوران پهلوی بود.